English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (8496 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
phonetioist U طرفداری املای مطابق صدا
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
phonetist U متخصص ترکیب صداها طرفداری املای مطابق صدا
Other Matches
standards U مطابق نمونه مطابق معیار عمومی معمولی
standard U مطابق نمونه مطابق معیار عمومی معمولی
orthographically U با املای درست
heterography U املای نادرست
heterography U املای بی قاعده
draughty U املای انگلیسی واژهی drafty
draughtiest U املای انگلیسی واژهی drafty
draftiest U املای انگلیسی واژهی drafty
misspell U املای غلط بکار بردن
draftier U املای انگلیسی واژهی drafty
misspelled U املای غلط بکار بردن
misspells U املای غلط بکار بردن
misspelt U املای غلط بکار بردن
draughtier U املای انگلیسی واژهی drafty
heteronym U کلمهای که املای ان باکلمه دیگریکسان ولی معنی وتلفظ ان دگرگون
homograph U کلمهای که املای ان باکلمه دیگر یکسان ولی معنی ان مختلف باشد
one tideness U طرفداری
adhesion U طرفداری
partisanship U طرفداری
sidings U طرفداری
siding U طرفداری
devotion U طرفداری
partiality U طرفداری
one sidedness U طرفداری
favoritism U طرفداری
favouritism U طرفداری
he sided with us U طرفداری از ما کرد
party spirit U طرفداری حزبی
bias U طرفداری تعصب
sides U طرفداری کردن از
prelatism U طرفداری ازمتران ها
to stand for U طرفداری کردن از
growthmanship U طرفداری ازرشد
biases U طرفداری تعصب
side U طرفداری کردن از
germanism U طرفداری از المان
take the part of U طرفداری کردن
advocate طرفداری کردن
advocating U طرفداری کردن حامی
advocates U طرفداری کردن حامی
libertarianism U طرفداری از ازادی فردی
proslavery U طرفداری از برده فروشی
respect of persons U طرفداری و واهمه از کسان
royalism U طرفداری از رژیم سلطنتی
favor U طرفداری مرحمت کردن
advocated U طرفداری کردن حامی
favours U همراهی یا طرفداری کردن با
to take the p of a person U ازکسی طرفداری کردن
favors U همراهی یا طرفداری کردن با
To take someones side . To side with someone. U از کسی طرفداری کردن
favors U طرفداری مرحمت کردن
favoring U همراهی یا طرفداری کردن با
unprejudiced U بدون تبعیض یا طرفداری
favored U همراهی یا طرفداری کردن با
favored U طرفداری مرحمت کردن
favour U طرفداری مرحمت کردن
favouring U طرفداری مرحمت کردن
favours U طرفداری مرحمت کردن
favour U همراهی یا طرفداری کردن با
favouring U همراهی یا طرفداری کردن با
favoring U طرفداری مرحمت کردن
with out any p to U بدون هیچ طرفداری ازاو
sectionalism U طرفداری ازمحله یا استان بخصوصی
pan americanism U طرفداری از اتحاد کشورهای امریکایی
partook U بهره داشتن طرفداری کردن
The senator argued in favour of lowering the tax. U سناتور از کاهش مالیات طرفداری کرد.
temperance U طرفداری از منع نوشابههای الکلی خودداری
feminism U عقیده به برابری زن ومرد طرفداری اززنان
insurrectionism U اصول یاغی گری یا طرفداری ازشورش
teetotal U وابسته به طرفداری از منع مسکرات کردن
world federalism U طرفداری از حکومت جهانی ائتلاف دول
royalism U شاهپرستی طرفداری از سیستم حکومت سلطنتی
to lobby against [for] somebody U سخنرانی وتبلیغات کردن مخالف [طرفداری از] کسی
prohibitionism U طرفداری از حکم منع فروش نوشابههای الکی
loyalists U کسی که درهنگام شورش و انقلاب ازدولت طرفداری میکند
p in favour of a person U تمایل بی جهت نسبت بکسی طرفداری تعصب امیزازکسی
loyalist U کسی که درهنگام شورش و انقلاب ازدولت طرفداری میکند
agrarianism U تساوی در پخش زمین طرفداری از تقسیم اراضی بتساوی بین مردم
according U مطابق
complying U مطابق با
comply U مطابق با
complied U مطابق با
even with U مطابق
complied with U مطابق با
frae U مطابق
congurous U مطابق
accordant U مطابق
corresponding to U مطابق با
corresponding to U مطابق
correspounding U مطابق
correspoundent U مطابق
agreeably to U مطابق
similar U مطابق
respondent U مطابق
correspondent U مطابق
pursuant U مطابق
corresponding U مطابق
confirming U مطابق
complies U مطابق با
according to U مطابق
after U مطابق
matched U مطابق
from U مطابق
similiar U مطابق
in keeping U مطابق
in register U مطابق
incompliance with U مطابق
secundumn U مطابق
consilient U مطابق
correspondents U مطابق
respondents U مطابق
within U مطابق
by the square U مطابق نمونه
orthodox U مطابق مرسوم
astronomically U مطابق هیئت
corresponding U مطابق متشابه
constitutionally U مطابق قانون
after the manner of U بتقلید مطابق
as usual U مطابق معمول
by my watch U مطابق ساعت من
conform to U مطابق بودن با
newfashioned U مطابق مد روز
trendy U مطابق آخرین مد
trendiest U مطابق آخرین مد
trendier U مطابق آخرین مد
testamentary U مطابق با وصیت
pedagogically U مطابق فن تعلیم
pursuant to U مطابق برحسب
at my request U مطابق با تقاضای من
to correspond to U مطابق بودن
correspound U مطابق بودن
adjust U مطابق کردن
homologize U مطابق شدن
hygienically U مطابق بهداشت
in accordance with U مطابق موافق
synchrinized U مطابق بودن
physiologically U مطابق فیزیولوژی
synchronize U مطابق بودن
poshest U مطابق مد روز
correspond U مطابق بودن
posher U مطابق مد روز
traditionally U مطابق احادیث
fashionably U مطابق معمول
synchronises U مطابق بودن
synchronizes U مطابق بودن
synchronising U مطابق بودن
posh U مطابق مد روز
corresponded U مطابق بودن
corresponds U مطابق بودن
geometrically U مطابق هندسه
up to date U مطابق روز
up-to-date U مطابق روز
to U برحسب مطابق
synchronised U مطابق بودن
relevant U وابسته مطابق
classic U مطابق بهترین نمونه
classics U مطابق بهترین نمونه
up to date U مطابق اخرین طرز
up-to-date U مطابق اخرین طرز
currencies U مطابق روز بودن
currency U مطابق روز بودن
quite the thing U مطابق بارسم معمول
keping with one's view U مطابق نظرکسی بودن
pedagogical teaching U اموزش مطابق فن تعلیم
meets U مطابق شرایط بودن
true life U مطابق زندگی روزمره
true copy U رونوشت مطابق با اصل
to keep step to a band U مطابق موزیک پازدن
metronomic U مطابق میزانه شمار
modular U مطابق اندازه یامقیاس
biblical U مطابق کتاب مقدس
parallel U نظیر مطابق بودن با
paralleled U نظیر مطابق بودن با
paralleling U نظیر مطابق بودن با
parallelled U نظیر مطابق بودن با
parallelling U نظیر مطابق بودن با
parallels U نظیر مطابق بودن با
pedagogically U مطابق علم اموزش
meet U مطابق شرایط بودن
reconstructions U نمونه مطابق اصل
ideal U مطابق نمونه واقعی
ethnologically U مطابق علم نژادشناسی
musically U مطابق اصول موسیقی
ethically U مطابق علم اخلاق
constitutional U مطابق قانون اساسی
discretionally U مطابق میل و اختیار
dialectically U مطابق قواعد منطق
anatomically U مطابق علم تشریح
reconstruction U نمونه مطابق اصل
ideals U مطابق نمونه واقعی
cut and dried U مطابق نقشه وبرنامه
technically U مطابق اصول فنی
cut-and-dried U مطابق نقشه وبرنامه
anno hegirae U مطابق تقویم هجری
accentually U مطابق تکیه صدا
cut and dry U مطابق نقشه وبرنامه
that i snot in keepingwith our U این مطابق نظریه مانیست
conventional U مرسوم مطابق ایین وقاعده
sunwise U مطابق گردش عقربک ساعت
standardization U مطابق معیار خاص دراوردن
Recent search history Forum search
1A cop who doesn't exactly play it by the book.
1املای انگلیسی اسرائیل
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com